Web Analytics Made Easy - Statcounter

اختصاصی طرفداری | روزی روزگاری برخورد با آلمان و تیم‌های آلمانی معضلی برای ملیت‌های مختلف به شمار می‌رفت. با رعشه و ترسی همراه بود. در هر شرایطی با نظم، قدرت و تمرکز کامل فوتبال را به نمایش می‌گذاشتند.

سیستم درستی بر همه چیز غالب بود. مربیان و بازیکنان می‌آمدند و می‌رفتند؛ اما آلمان، آلمان مقتدر باقی می‌ماند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بدترین تیم‌های آن‌ها در ادوار مختلف شگفتی‌ها آفریدند و تا سالیان رسمی را گذاشتند که پیر و جوان به آن اعتقاد داشت؛ «آلمان ها را هیچگاه دست کم نگیر» یا «تا سوت پایان را نشنیدی هیچ چیز تمام نشده است». بازگشت های بیادماندنی ان ها در دهه ها و اعصار مختلف حقیقتا  فراموش ناشدنی است!

همه چیز با گل «وولفانگ وبر» در دقیقه ۸۹ در فینال جام جهانی ۶۶ آغاز شد. شاید با شکست در وقت اضافی پایان یافت، اما نمایشی از شخصیت آلمانی بود. تعقیب اهداف، تلاش دائمی و مَنِشی غیرقابل‌انکار؛ «هرگز و هرگز تسلیم نشو». آن‌قدر این باور در وجود رقبای آلمان ریشه دوانده بود که تا سالیان سال بعد از وَر افتادن این رسم هنوز هم باور داشتیم آلمان ها همیشه باز می‌گردند. باور کنید؛ رویارویی با آلمان ها همیشه مترادف با خوف و ترس بود.

مسئولیت، وظیفه، باور، جان کندن و جان دادن و مبارزه تاآخرین‌نفس بخشی از DNA و غریزه آلمان و آلمانی بود. تعجب‌آور و حیرت‌انگیز است، بعد از پایان جنگ دوم و فجایع آن که بیش از ۸۰ میلیون در مرگبارترین درگیری نظامی تاریخ جان خود را از دست دادند، آلمان ها با دستان خالی و در حقارت کامل بعد از فاجعه مرگباری که رهبر نازی آن‌ها مسبب اصلی آن بود، بار دیگر از هیچ، همه چیز ساختند. مشابه ژاپنی‌ها در آسیا، به‌عنوان تنها کشوری که بمب اتمی را متحمل شده است، در آسیا محشری بپا کرد و با همت و فروتنی بی‌اندازه، سری میان سرها در آورد.

ازاین‌رو زمانی که در کمتر از ده سال بعد از پایان جنگ، آلمان با کاپیتان فریتز والترز و برادرش، اُتامان والترز و بقیه اعضای تیم، جام جهانی ١٩٥٤ را به دست آوردند، حقیقتاً واقعه‌ای منحصربه‌فرد، خاص و یگانه بشمار می‌رود! روایت والترز و آلمان ۵۴ به‌راستی شنیدنی و ناباورانه است. تأثیرات پیروزی آن‌ها بر جامعه و مردم دل‌مرده و مأیوس آلمان پس از دوران دهشت‌بار هیتلر و نازی‌ها غیرقابل‌وصف است. این پیروزی فراتر و والاتر از کسب عنوان قهرمانی جهان بود. ملت بار دیگر متحد شد و امید در دل‌ها جوانه زد. نویدی بود برای آینده‌ای بهتر. پشت سر گذاردن دورانی بسیار تلخ. پیامی سرشار از خوش‌بینی؛ «همه چیز ممکن است، شک نداشته باشید!»

تماشای فیلم عالی «معجزه برن» (به انگلیسی: The miracle of Bern) را توصیه می‌کنم. پرتره‌ای از آلمان پس از جنگ. این فیلم با بیش از ۶ میلیون بازدیدکننده یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای آلمان است. معجزه والترز در برابر مجارهای استثنایی، رویدادی سرخوشانه برای آلمان بود. در اثر جنگ، آلمان از نظر روحی و اقتصادی متلاشی شده بود. کسب جام ژول ریمه با غلبه بر قوی‌ترین تیم جهان به کشور افتخار تازه‌ای بخشید و پیروزی در میدان فوتبال و نه در میدان جنگ، به‌عنوان منادی بهبود اقتصادی و سیاسی آلمان تلقی می‌شود.

پس از آن، آلمان به‌مرور به قطب قدرتمند و موفقی در صحنه جهان و رقابت‌های بین‌المللی فوتبال تبدیل شد و پس از ۱۹۵۴ در سال‌های ۷۴، ۹۰ و ۲۰۱۴ جام جهانی را به دست آورد. برابر با ایتالیا و یک عنوان کمتر از موفق‌ترین تیم جام‌های جهانی، برزیل.

رکوردهای اروپایی آلمان تقریباً بی‌رقیب مانده است. به جز دو دوره اول مسابقات قهرمانی اروپا/یورو، در سیزده دوره مسابقات قهرمانی اروپا شرکت داشته است. پنج تای آن به‌عنوان آلمان غربی و هشت تای آن به‌عنوان آلمان متحد. آن2ها با میزبانی مسابقات سال آینده یورو ٢٠٢٤ رکورد بیشترین حضور در تاریخ مسابقات را از آن خود خواهند کرد. آلمان دارنده سه عنوان اروپایی است؛ در سال ۱۹۷۲ در بلژیک، ۱۹۸۰ در ایتالیا و ۱۹۹۶ در انگلستان.

از یاد نبرید؛ آلمان در مجموع در ۸ فینال جام جهانی حضور داشته است، با ۴ عنوان نایب‌قهرمانی جهان و در ۶ فینال قهرمانی اروپا سه بار به مقام دوم رسیده است. با به قدرت رسیدن رسمی آلمان، دیدارهای تاریخی و به‌یادماندنی زیادی در تاریخ فوتبال شکل گرفت و در طی آن آلمان ها دل‌های زیادی به دست آوردند و در مقابل دل‌های کثیری را به بدترین نحو شکستند؛ از انگلیسی‌ها بپرسید!

در جام جهانی ۷۰، در مرحله یک چهارم نهایی نه‌تنها بازگشت خیره‌کننده‌ای از ۲-۰ داشتند بلکه در وقت اضافی پرونده قهرمان جهان را با گل گرد مولر «بمب‌افکن» برای همیشه بستند. متعافب آن یکی از بهترین دیدارهای تاریخ جام جهانی را برابر ایتالیا رقم زدند. جایی که ۴-۳ تسلیم شدند.

 جام جهانی ۷۴ در خانه، لاله های تر و تازه هلندی را پژمرده کردند. در جام جهانی ۸۲ میشل پلاتینی و فرانسه را در پس از تساوی 3-3 در پنالتی‌ها شکست دادند و نوشیدن شراب‌های معرکه فرانسوی با اشک همراه شد. در جام ۹۰ انگلستان با گسکوئین را میلیمتری با ضربات پنالتی هلاک کردند و اشک‌های دیه گو مارادونا را در فینال در آوردند. در جام ۲۰۱۴، غول‌هایی چون آرژانتین و برزیل را از پای انداختند.

روزی روزگاری عقاب سیاه بی رقیب

آلمان در جام جهانی ٢٠١٨ برای اولین بار از سال ۱۹۳۸ از دور اول از مرحله گروهی صعود نکرد. خروج اولیه آلمان با شوک در روزنامه‌های سراسر جهان مورد بحث قرار گرفت. سال ٢٠٢٢ سرنوشتی مشابه یقه آلمان ها را گرفت.

بعد از قهرمانی در یورو ١٩٩٦، با معیارهای آلمانی، آنها نزول چشمگیری در مسابقات یورو داشتند. حضور در فینال یورو 2008 بهترین دستاورد آن‌ها بود. در تورنمنت سال‌های ۲۰۰۰، ۲۰۰۴ و ۲۰۲۰ در بین هشت تیم برتر هم قرار نداشتند. البته یادمان باشد ۹ بار حضور در مرحله نیمه نهایی یک رکورد بی‌نظیر در این رقابت‌ها است.

عمده نسل دل‌شکستگانی که مستقیماً با دستان آلمانی‌ها بغض‌هایشان ترکید، دیگر این اطراف نیستند، یا اگر هم هنوز این اطراف نفسی می‌کشند دیگر آن کینه و خشم را ندارند. به قول دوست عزیری طرفداران آلمان؛ «شاید آلمان تاوان سخت دل‌های شکسته را پس می‌دهد»، قربانیان لیست از بهترین تیم ها و بازیکنان تاریخ بشمار می‌روند. اگر آلمان نبود کرویف، پوشکاش صاحب جام جهانی بودند و تعداد جام‌های جهانی آرژانتین با مارادونا و مسی هم‌تراز برزیل بود!

اما این روزها، دردها از میان رفته و معادلات فوتبالی اساساً تغییر کرده است. تا زمانیکه قدرتمندی طرفداران سینه چاک خود را داری و وقتی نزول می‌کنی، نه تنها هواداران بلکه دشمنان خود را نیز از دست می‌دهی!

بی آنکه کسی جرئت داشته باشد آلمان ها را در هر شرایطی دست کم بگیرد، سال‌ها است، آلمان از عرش به فرش افتاده است. صلابت همیشگی در زمین از بین رفته است و مدیریت عالی فدراسیون فوتبال این کشور، روال و جریان دائمی و سیال همیشگی خود را ندارد. نسل جدید مربیان و بازیکنان ناموفق‌تر از همیشه هستند. سقوط آزاد آن‌ها از بلندی با شدتی همراه بود که باید گفت؛ «آلمان خیلی خوش‌شانس است!»

شاید اگر آن‌ها میزبان مسابقات سال آینده نبودند، احتمالاً برای اولین بار موفق به صعود به یورو ٢٤ هم نمی‌شدند، و این اصلاً هیچکس را متعجب نمی‌کرد، حتی خود آلمان و آلمانی‌ها را!

به این فکرم علت سقوط امپراطوری آلمان چیست؟ چرا از آن به این رسیده‌اند؟ فرصت تنگ است و مشکلات «مانشافت» بسیار. تا تابستان و میزبانی رقابت‌های یورو ٢٠٢٤ چیزی نمانده، بحران کمابیش ادامه دارد و سرنوشت نامعلوم است. اگرچه خوب می‌دانم، در کمال ناامیدی چه‌ها کرده‌اند. زمانی که وقتش برسد، قیام می‌کنند، و حتی بیش از توان خود مبارزه‌ای مرگبار تا آخرین قطره خون راه می‌اندازند.

بسیار کنجکاوم، میزبان مسابقات چه حال و روزی در تورنمنت خواهد داشت؟ به‌راستی هیچ‌کس نمی‌داند، و عدم اطمینان عجیبی حول و حوش تیم موج می‌زند. آلمان بدجوری زمین خورده است، گویا درست می‌گویند؛ «هر چه بزرگ‌تر و قوی‌تر باشی، محکم‌تر و سخت‌تر زمین خواهی خورد».

اما یک چیز را خوب تجربه کرده‌ام؛ بارها و بارها! به‌راستی تاریخ دروغ نمی‌گوید؛ چنانچه در ١٩٥٤ و در ناامیدی محض، از تلی خاکستر، آتش و آتش‌فشان بپا کردند و در مسیر پیروزی حیرت‌انگیز، آتش شعله‌ور آلمان همه را سوزاند و مذاب گداخته همه چیز را در راه خود جزغاله کرد و خشکاند!

امیرحسین صدر

۱3 ژانویه ۲۰۲۴

میراث لوو و سقوط فلیک

حقیقت امر چیز دیگری است. سقوط ناباورانه است و افول ادامه دارد. یورو ۲۴ در تابستان، فرصتی نادر برای جذب مجدد هواداران داخلی و بازگرداندن امید و کمی سرافرازی به فوتبال آلمان است.

١٩ سال پس از استعفای رودی فولر در پی رویداد فاجعه‌بار یورو ٢٠٠٤، «تیم ملی» دستخوش اصلاحات اساسی شد. آن موقع آلمان میزبان جام جهانی بود. آن‌ها پیش از اینکه دچار افت و سقوط مداوم و در عین حال به‌ظاهر غیرقابل جبران شوند، بازهم جام جهانی را به دست آوردند.

این انحطاط در سطح ملی از شکست آنها در نیمه نهایی یورو ٢٠١٦ تا اخراج هانسی فلیک کاملا و به‌سادگی قابل ردیابی است و ناباورانه‌تر از آن، مشکلات با جانشین او هم ادامه دارد که به آن خواهیم رسید.

حیرت ما با اخراج فوری فلیک شدت گرفت. فلیک اولین سرمربی آلمانی است که کمتر از ٢٤ ساعت پس از شکست ١-٤ مقابل ژاپن از پست خود برکنار شد. پس از جانشینی یواخیم لو، او با پیروزی در هشت بازی اول خود، تنها چهار پیروزی در ١٧ مسابقه بعدی به دست آورده بود.

مشکل اینجاست؛ معمولاً قرار است تعویض سرمربی و تغییرات مدیریتی، باعث تصفیه، رفع یبوست، گذر از گذشته و تا حدی رفع مشکلات قدیمی باشد، تجدید و تقویتی باشد برای خوش‌بینی و امیدهای تازه، با این حال اخراج فلیک چیزی از این دست را به هیچ وجهی القا نکرد. یکی از ستون‌های اشپیگل بعد از اخراج فلیکس با عنوانی بودار و علامت سؤالی بزرگ، گویای همه چیز بود؛ «از این به بعد فقط بهتر خواهد شد؛ به‌راستی خواهد شد؟» 

برند نویندورف، رئیس فدراسیون فوتبال آلمان در این رابطه گفته است: 

ما قبل از مسابقات قهرمانی اروپا در کشورمان، به روحیه، خوش‌بینی و اعتماد به نفس نیاز داریم. اگر این واقعاً تحقق یابد، احتمالاً معجزه‌انگیزترین کاری است که در تاریخ DFB انجام شده است.

در متنی مشابه در FAZ هم آمده بود:

مانشافت یک مربی دیگر خواهد داشت. اگر DFB برنامه و طرح خوبی در سر داشته باشد، قابل تقدیر است، اما مدت‌هاست کار قابل قبولی از خود نشان نداده است.

هرگز در مجموعه تیم ملی آلمان چنین درد بی درمانی وجود نداشته است. همه یک‌صدا هستند، از هواداران و رسانه‌ها گرفته تا دفتر هیئت‌مدیره و دیگر بازیگران کل این مجموعه عظیم، چنین احساس ناتوانی مشترکی نداشته‌اند. اگر خاطرتان باشد در هیچ مقطعی از تاریخ، این فلاکت واضح‌تر از گل سوم ژاپن در دوران فلیک نبود. بدتر و غیرقابل‌باورتر از این نمی‌شد. حتی برای آن‌هایی که با تمام وجود از فوتبال آلمان تنفر دارند نیز شگفت‌انگیز و باورنکردنی بود.

با لغزش رابین گوزنس آغاز شد. آنتونیو رودیگر، مرد مبارز تیم، آخرین نفر بود. او‌ به سادگی به تماشای دویدن طولانی و سریع تاکه فوسا کوبو نشست که توپ را به تاکوما آسانو رساند. این عمل، استعفا در برابر همه بود، نشان‌دهنده عدم احترام و فداکاری به تیم و مربی‌، یا شاید نشان تسلیم محض، قبول شکست و‌ آنچه سال ها بود هرگز ندیده بودیم: «تلاش و مبارزه دیگر ثمری ندارد؟»

گل چهارم کمتر از دو دقیقه بعد به ثمر رسید، «اصلاً» تعجب نکردیم.

سکوهای خالی، مردان مغموم و ...4-1

در اینجا می‌توان انتخاب نامناسب او را توسط DFB که معمولاً در انتخاب مربیان خود طی دهه‌های مختلف، درست عمل کرده بود، زیر علامت سؤال برد.

اما نیازی به طرح این سوال نبود. کار بیخ پیدا کرده بود و «آمازون» از طریق زمان‌بندی کم‌نظیر و بطور حتم بی‌رحمانه، مستند «هست و نیست All or Nothing» را در مورد سفر فاجعه‌بار آلمان در جام جهانی ۲۰۲۲ را دو روز قبل از اخراج فلیک پخش کرد. (قبل از ادامه و نوشتن متن باردیگر و با دقت به تماشای این مستند نشستم!)

همه به‌خوبی دیدیم، ملموس بود. هافبک سابق بایرن، بی‌اثر و ناکارآمد است، الهام‌بخش نیست و از عدم اعتقاد و نداشتن کاریزمای و اقتدار لازمه در برابر بازیکنانش رنج می‌برد. فلیک از روزی که استخدام شد، علی‌رغم موفقیت‌های بی‌نظیر باشگاهی، به نظر می‌رسید که ترجیح می‌دهد جای دیگری باشد. به طرز عجیب و دردناکی در گوشه‌ای فقط شامپاین می‌نوشید و با صدای بی‌صدا فریاد می‌کشید؛ نجاتم دهید!

دوربین با دنبال کردن معدودی از بازیکنان، یکایک آنها را عمیقاً زیر سوال برد. متعاقب پخش این مستند، یوسوا کیمیش مقام کاپیتانی خود را در برابر ایلکای گوندوعان از دست داد. مغرور و انعطاف‌ناپذیر به نظر می‌رسید و در هر دو درگیری اصلی مستند شرکت داشت. او حتی اعتراف کرد: «من یک تیم ١١ نفره کیمیش را هم نمی خواهم».

در همین حال، لئون گورتسکا بسیار کسل، غم‌زده و پریشان به نظر می‌رسید، و این مصیبتی بود که در سراسر تیم ملی آلمان احساس می شد! وقتی به والترز تا قیصر بزرگ تاریخ آلمان و کیمیش فکر می کنم؛ سقوط کامیون غول پیکری را مجسم می‌کنم که از بلندای دره‌ای عظیم با حرکت آهسته در حال سقوط است!

سقوط!

اما بیش از هر چیز، مستند همه یا هیچ، گروهی نامنسجم را به رخ می‌کشید، فقدان انگیزه و عدم هویت تیمی را آشکار می‌کرد که از سال‌های پایانی یواخیم لوو به ارث رسیده بود و پس از آن نه‌تنها این مشکل برطرف نشد؛ بلکه گسترش یافت. فلیک یک هفته قبل از اخراج، اعلام کرد؛ تیمش «فلسفه و اصول جدیدی» را دنبال خواهد کرد. آن چه بود؟ دیگر نمی‌دانیم.

دلایل بحران

 عدم حضور و انقراض رهبران سنتی تیم ملی آلمان در طول اعصار؛ از والترز تا بکن باوئر، لوتار ماتئوس تا میشائیل بالاک و فیلیپ لام، یا بازیکنانی چون ماتیاس سامر یا اشتفان افنبرگ، ضربه شدیدی به سیستم تمامی مجموعه تیم وارد کرده است. آلمان به طور جدی از نبود بازیگری که عقاب سیاه بال و پر ریخته را زیر بال‌های خود بگیرد رنج می‌برد.

باید گفت تا حد زیادی، این بحران فزاینده نتیجه کمبود جوانان بااستعداد در فوتبال آلمان است. علی‌رغم قهرمانی در یورو زیر ٢١ ساله‌ها در سال‌های ٢٠١٧ و ٢٠٢١، این دو عنوان آن‌قدرها هم بازیکنان مستعد و خوش‌قریحه و درجه یک آلمانی را که انتظار می‌رفت، تولید نکرد.

آمار گویای همه چیز است؛ از ٤٦ بازیکن در هر دو تیم، فقط چهار بازیکن بیش از هفت بازی ملی انجام داده‌اند و تنها «سرژ گنابری» موفقیت بی‌نظیری داشته است. میانگین سنی تیم نهایی فلیک ٢٨ سال بود، در حالی که تنها اولین دعوت شده پاسکال گروس ٣٢ ساله بود، بازیکن بدی نبود؛ اما بدون شک این نشانه‌ای از کمبود استعدادهای جوان و عدم رشد آن‌ها در سطح امروز فوتبال آلمان را به رخ می‌کشد.

هسته اصلی تیم از زمان رقابت‌های یورو ٢٠٢٠ که منجر به استعفای لوو شد، تغییری نکرد. کیمیش، گورتسکا، گوندوعان، توماس مولر، مانوئل نویر، رودیگر، لروی سانه و گنابری گروه قدرتمندی برای تکیه داشتن و اعتماد به نظر می‌رسند، اما کمبود جانشین و جایگزین‌های قابل‌اعتماد مشکل اصلی است. تنها در سال گذشته، فلیک ٤٤ بازیکن مختلف را به تیم دعوت کرد؛ اما تعداد بسیار کمی از آنها خود را به‌عنوان بازیکنی ثابت در تیم تثبیت کردند.

این کمبود استعداد در دو پست کاملاً مشخص و مشهود است؛ مهاجم و مدافع. صعود نیکلاس فولکروگ، مهاجم آسیب‌دیده در دسته دوم تا ملحق شدن به بروسیا دورتموند تا مهاجمی ملی‌پوش در ٣٠ سالگی از آن داستان‌های شیرین موردعلاقه‌ام به چشم می‌آید، اما دوستداران فوتبال خوب می‌دانند این قصه شنیدنی، تنها به دلیل عدم حضور مهاجم و گل‌زنی واقعی و باکیفیت در آلمان شکل‌گرفته است.

مشکل مشابه در خط دفاعی هم مشخص است. سازماندهی و ساختار دفاعی فلیک، مانند بایرن، اغلب مورد انتقاد قرار می‌گرفت، اما فراموش نمی‌کنیم حق انتخاب پرسنل محدودتر از همیشه بود. در مقابل ژاپن، نیکو اشلوتربک، مدافع میانی، در پست دفاع چپ بازی کرد؛ نقشی که پیش از این تقریباً هرگز به عهده نگرفته بود. کیمیش هم در پست دفاع راست مستقر بود، نقشی که از آن تنفر داشت.

 و این یعنی فلیک باید دفاع مرکزی و هافبک را تضعیف می‌کرد تا کمبود استعدادهای نخبه آلمانی را در هر دو جبهه مدافعین کناری جبران کند. همه آنچه اشاره شد به اندازه کافی بحران بزرگی محسوب می‌شود و به این بیزاری فزاینده هواداران فوتبال آلمان را هم اضافه کنید! کای هاورتس به شدت از عدم حمایت از تیم در اخرین بازی آلمان انتقاد کرد، موضوعی تکراری که «در همه یا هیچ» با چشمانمان خودمان پیش از این شاهد آن بودیم.

بعد از خروج از مرحله گروهی در سال‌های ٢٠١٨ و ٢٠٢٢ جام جهانی، بینندگان تلویزیون مسابقات فوتبال مانشافت حدود ١٦ میلیون نفر کاهش‌یافته است.

تابستان در پیش در یورو ٢٠٢٤ فرصتی نادر برای جذب مجدد هواداران داخلی و بازگرداندن امید به فوتبال همیشه مطرح و قدرتمند آلمان است. دقیقاً همان چیزی که با برگزاری و کسب جام جهانی ٢٠٠٦ به دست آورد و آلمان، دوباره در دل هواداران رسوخ کرد. شانس این اتفاق تا حد زیادی به جانشینی دائمی فلیک، یولیان ناگلزمان بستگی دارد. یک استراتژی منسجم هنوز به اجرا نزدیک نشده است و مقیاس عظیم کار در آینده و در تابستان آشکار می‌شود.

یولیان ناگلزمان وارد می شود

فقط عنوان مشابه است، همین و همین. «اژدها وارد می‌شود» با بروس لی و همه آن عظمت و جذابیت که سینماهای جهان و باشگاه‌های کاراته و کونگ فو را در سراسر دنیا به تسخیر خود در آورد را فراموش کنید. لی و اژدهایش حکایت دیگری داشت.

 با خروج فلیک، ناگلزمن بی سر و صدا و سوءظن وارد شد بی‌آنکه امید و خوش‌بینی را افزایش دهد. گویا دوباره تصمیمی از سر استیصال بود. تشریح انتخاب و وضعیت اوضاع وخیم آلمان در جمله بعدی خلاصه می‌شود؛ برگزاری یورو در خاک آلمان در یک‌قدمی است و باید خاکی بر سر ریخت.

یک‌شبه و با شروعی بد، بازیکنان آلمان بعد از اولین دیدار،  ناگلزمن را زیر بمباران خود قرار دادند. با سابقه، متد و روش تمرینات او مسئله دارند. مربی که بیش از بردهای خود باخت داشته است و گزارش‌ها حاکی از آن است که بازیکنان آلمان پس از شروع ناامیدکننده ناگلزمن، نگرانی‌های زیادی با روش‌های مربیگری او دارند.

ناگلزمن در ماه سپتامبر جانشین هانسی فلیک شد، اما تنها یک پیروزی از چهار بازی خود به دست آورده است و تیمش در آخرین وقفه بین‌المللی مقابل ترکیه و اتریش دو شکست متوالی را تجربه کرد. به گزارش بیلد، بازیکنان معتقدند او برای مدیریت باشگاه مناسب‌تر است و خواسته‌های او از بازیکنان، بیش از حد معمول و انتظار است.

این در حالی است که به توانایی تاکتیکی ناگلزمن اعتماد دارند، اما ظاهراً تقاضا دارند تا ایده‌های خود را ساده‌تر کند، بازیکنان معتقدند ناگلزمن در طول استراحت‌های کوتاه بین‌المللی وقت ندارد تا شیوه بازی تیم را به طور اساسی متحول کند.

تمایل او به بازی دادن افراد در موقعیت‌های ناآشنا نیز باعث ایجاد بالا رفتن ابروها شده است. به طور مثال وقتی که هاورتز مستقیماً به عنوان مدافع چپ در برابر ترکیه قرار گرفت، همه تعجب کردند؛ او هم فقط تنها پس از انجام چند جلسه تمرین قبل از مسابقه، در این پست به میدان رفت. لروی سانه نیز به جناح راست منتقل شد، اما در طول سال‌ها بیشترین موفقیت خود را در سمت چپ برای تیم ملی داشته است.

ناگلزمن، سرمربی سابق بایرن مونیخ دائماً مایل است با بازیکنانش جلسات ویدیویی انجام دهد و معروف است که تمرینات را برای اشاره به اشتباهات بازیکنان متوقف می‌کند.

تمامی این مسائل باعث شده است بازیکنان تیم ملی احساس نارضایتی کنند و در این بین ناگلزمن ظاهراً سعی می‌کند چندین مشکل را به طور هم‌زمان برطرف کند. انتقادات او از توانایی دفاعی آلمان هم هرچند صحیح است؛ اما تا حدودی ایجاد دلخوری و ناراحتی کرده است. واقف هستیم، میزبان یورو ٢٠٢٤ از زمان حضور ناگلزمن هنوز دروازه خود را بسته نگه نداشته است.

آلمان در ٤ بازی تحت هدایت ناگلزمن ٨ گل دریافت کرده است و این منجر به این شد تا مربی جوان ٣٦ ساله اظهار کند: ما هیولاهای دفاعی نداریم.

براساس این اظهارنظر، زیر سوال بردن تیم از نظر دفاعی، خوب پیش نرفت، حال خیلی‌ها را گرفت و خطر شکاف در میان اعضای خط دفاعی را ایجاد کرد.

ناگلزمن اکنون تنها یک وقفه بین‌المللی دیگر در ماه مارس دارد تا قبل از میزبانی آلمان در یورو تابستان آینده، راه حلی اساسی برای تیم وامانده آلمان پیدا کند. سوالات زیادی وجود دارد ولی در هر حال حاضر کردن جواب مطلقی برای هیچ‌یک از آن‌ها ممکن نیست.

چه خواهد شد؟

آلمان در مرحله گروهی دو جام جهانی اخیر حذف شد و تنها در سال ٢٠٢١ به مرحله یک‌هشتم نهایی یورو راه یافت.

ناگلزمن و بازیکنانش برای جلوگیری از یک تورنمنت فاجعه‌بار دیگر در زمین خودی و در مقابل هواداران بی‌صبر و پُر انتظار، مسئولیت خطیری به عهده دارند. آیا آلمان حقیقتاً می‌تواند مسیر پیچیده سال ٢٠١٤ به‌سوی سلطه بر جهان را بازسازی کند؟ یا حداقل مانند کاپیتان و خدمه زیر دریایی فیلم Das Boot، سفری حماسی و مبارزه‌ای واقعی راه بی اندازد و با درگیری‌های تنش‌آمیز و انتظارات طولانی تا تابستان مقابله کند؟

در داس بوت، ناخدا با بازی استثنایی یورگن پروچنو سعی می‌کند نه‌تنها انگیزه خود را حفظ کند، بلکه تلاش دارد انگیزه و روحیه خدمه را در مواجهه با نبردهای شدید، طوفان‌های سهمگین و کاهش منابع در تمامی سطوح حفظ کند. فراموش نکنیم داستان واقعی Das Boot از مردانی می‌گوید که تا پای جان جنگیدند. به‌رسم آلمانی؛ تا پایان!

به‌راستی چشم‌اندازی بدتر از تیم ملی آلمان به یاد نمی‌آورم، از اینجا به بعد شاید همه چیز درست پیش رود، وقتی که تصور می‌کنیم همه چیز بد پیش خواهد رفت. اما باید اعتراف کرد سرنوشت آلمان مانند Das Boot هرگز تا این حد نامشخص و نامعلوم نبوده است، هرگز نبوده است!

پانوشت؛

این مطلب را پیش از درگذشت فرانتس بکن باوئر و پیش از سال نوی مسیحی جمع و جور کرده بودم. ولی فرصتی برای ارائه آن پیش نیامد. ظاهرا فوتبال آلمان این روزها بیش از پیش محتاج توصیه های قیصر بی همتای خود به عنوان بازیکن و مربی است!

اولین تورنمنت ژرمن‌ها بدون قیصر در پیش است

از دست ندهید ????????????????????????

قلعه نویی: فوتبالیست‌ها در قبال مردم و مملکت مسئولند کوه عضله کشتی ایران تیلور را به مبارزه طلبید؛ به چالش می‌کشمت! مودریچ پیشنهاد 300 میلیونی الهلال را رد کرد ملاقات آنچلوتی و ژاوی پیش از ال‌کلاسیکوی عربستان / عکس دنیله دروسی جانشین مورینیو می‌شود

منبع: طرفداری

کلیدواژه: قهرمانی اروپا تیم ملی آلمان فوتبال آلمان جام جهانی دست آورد بین المللی یورو ٢٠٢٤ خوش بینی رقابت ها آلمان ها همه چیز نه تنها سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۰۶۰۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ناپولی برای استخدام کونته دچار تردید شد

رئیس باشگاه ناپولی دو گزینه جدید را برای هدایت این تیم در فصل آینده زیر نظر گرفته است. - اخبار ورزشی -

به گزارش خبرگزاری تسنیم، نشریه رپوبلیکا و شبکه اسکای اسپورت ایتالیا اعلام کردند که باشگاه ناپولی برای استخدام آنتونیو کونته به عنوان سرمربی فصل آینده این تیم دچار تردید شده و اکنون استفانو پیولی و حتی دومنیکو تدسکو را به عنوان گزینه‌های جدیدش مد نظر گرفته است.

ناپولی از پایان فصل گذشته که لوچانو اسپالتی سرمربی وقت تیم به خاطر اختلافات شخصی با رئیس پرحاشیه‌ باشگاه، اورلیو دلورنتیس استعفا کرد، دیگر رنگ آرامش و ثبات را ندید و با وجود استخدام سه مربی - ابتدا رودی گارسیا، سپس والتر ماتزاری و پس از آن تدسکو - همچنان خارج از محدوده سهمیه رقابت‌های اروپایی فصل آینده پرسه می‌زند. در هفته‌های اخیر خبرهایی مبنی بر احتمال روی کار آمدن آنتونیو کونته به عنوان گزینه اصلی هدایت ناپولی مطرح شد و چندین منبع مختلف از توافق دو طرف خبر دادند که البته با توجه به خصوصیات اخلاقی کونته و دلورنتیس کنار آمدن این دو با یکدیگر خیلی دور از ذهن به نظر می‌رسید. گویا دلورنتیس هم اکنون به این باور رسیده است که شاید کار کردن با کونته سخت باشد و به همین دلیل به گزینه‌هایی جدید فکر می‌کند.

توافق نهایی کونته با ناپولی

سابقه کاری کونته نشان می‌دهد که مهمترین شرط او برای قبول هدایت یک تیم میزان مشخصی از سرمایه‌گذاری برای تقویت تیم و خرید یکسری بازیکنان خاص است. انعطاف پذیری کم او نیز مزید بر علت می‌شود تا بسیاری از تیم‌ها مخصوصاً آنهایی که رؤسای‌شان حرف اول و آخر را می‌زنند، تمایلی به استخدام این مربی ایتالیایی نداشته باشند. برعکس او استفانو پیولی سرمربی فعلی میلان که گفته می‌شود در پایان فصل برکنار خواهد شد، با معیارهای دلورنتیس همخوانی بیشتری دارد. او هنوز یک سال دیگر با روسونری قرارداد دارد و اگر به هر دلیلی استخدام او عملی نشود، دلورنتیس با تدسکو برای قطعی کردن قرارداد فعلی‌اش وارد مذاکره خواهد شد.

در این میان اسکای اسپورت مدعی شده که جان پیرو گاسپرینی سرمربی آتالانتا و وینچنزو ایتالیانو نیز در فهرست گزینه‌های ناپولی قرار دارند اما جدا شدن آنها از تیم‌های فعلی‌شان به خصوص گاسپرینی بسیار سخت به نظر می‌رسد.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • سقوط تیر برق برروی ۲ دستگاه خودرو در قزوین
  • عکس | چهره متفاوت بهنوش بختیاری و امین حیایی در اتاق گریم
  • هشدار مهم هواشناسی برای ۴ استان/ آماده‌باش مدیریت بحران
  • آماده‌باش مدیریت بحران در پی احتمال وقوع بارش‌های شدید در ۴ استان
  • لوکیتای تمام‌نشدنی؛ لوکا مودریچ، مسن‌ترین بازیکن تاریخ رئال مادرید در لیگ قهرمانان اروپا
  • روایتی از «گل آقا» نابغه تکرار نشدنی طنز ایران
  • کامیابی‌نیا: پیروزی در ۶ بازی باقی‌مانده نشدنی نیست
  • ناپولی برای استخدام کونته دچار تردید شد
  • پایان فصل بیست و یکم لبران جیمز؛ چه سرنوشتی در انتظار پادشاه است؟
  • جنایات رژیم اسرائیل تحولات سوریه را دچار خدشه کرده است